92.4K
Downloads
623
Episodes
چند سالی است که ما دو شب در هفته دور هم جمع میشویم و متونی که از ادبیات فارسی دوست داریم را میخوانیم و معنی میکنیم و به بحث میگذاریم. نوار جلسات را بعد از مختصری ویرایش و با چند هفته تاخیر، هم اینجا منتشر میکنیم و هم در یوتیوب. خود جلسه هم در این کانال یوتیوب زنده پخش میشود: https://www.youtube.com/aliganjei تا بحال این متون را خواندهایم: - شاهنامه فردوسی - تاریخ بیهقی - تاریخ جهانگشا - سفرنامه ناصرخسرو - ارداویرافنامه (از متن پهلوی و ترجمه ژینیو / آموزگار) - کلیله و دمنه - هفت پیکر - راحت الصدور - چهارمقاله - جامع التواریخ؛ تاریخ سامانیان و آل بویه و غزنویان - سوانح العشاق - چند رساله از سهروردی - جامع التواریخ؛ تاریخ سلجوقیان - خسرو و شیرین - قابوسنامه - جامع التواریخ؛ تاریخ سلاطین خوارزم - یادگار زریران - جامع التواریخ؛ اتابکان سلغری فارس - جامع التواریخ؛ تاریخ اسماعیلیان - جامع التواریخ؛ تاریخ اغوز - سیاستنامه خواجه نظام الملک - نوروزنامه - اسکندرنامه (شرفنامه و اقبالنامه) - لیلی و مجنون - مخزن الاسرار - نفثه المصدور - تاریخ بخارا - مرزبان نامه - کلیات رودکی - سندبادنامه - تاریخ سیستان - گزیده اشعار دقیقی، بابا طاهر، قصاب کاشانی، فخری هروی، فلکی شروانی، عماد خراسانی، وثوق الدوله و دیگران
Episodes
Monday Jul 17, 2023
لیلی و مجنون - ۳ - آغاز داستان
Monday Jul 17, 2023
Monday Jul 17, 2023
داستان لیلی و مجنون با وصف پدرش، بزرگ طایفه عامریان، آغاز میشود که آدم کریم طبعی بود ولی بچه نداشت و نذر و دعای بسیار کرد تا بالاخره خدا پسری به او داد که نامش را قیس گذاشتند.
در ده سالگی پدر قیس را به مکتب فرستاد و کلاس درس هم مختلط بود و «با آن پسران خردپیوند / هملوح نشسته دختری چند». از قبیلهای دیگر دختری خوب چهره و زیبا همدرس قیس بود «گیسوش چو لیل و نام لیلی».
قیس از نگاه اول عاشق لیلی شد و «او نیز هوای قیس میجست / در سینه هردو مهر میرست».
عشق قیس و لیلی از پرده به در افتاد و از بیتابی قیس، دوستانش نام او را مجنون گذاشتند و خود او هم شکایتی از این لقب نداشت. خانواده لیلی او را از عاشقش دور کردند و این باعث شعلهورتر شدن عشقش و بیتابی بیشترش شد تا آنجا که هر شب دور از چشم شماتتکنندگانش به خانه لیلی میرفت و در را میبوسید و بازمیگشت.
بعد از ابیات درخشانی در صفت عشق مجنون، داستان از آنجا ادامه پیدا میکند که مجنون به نظارهٔ لیلی میرود و بیتهای درخشان دیگری هم در وصف این دو دلداده میخوانیم. «لیلی سر زلف شانه میکرد / مجنون دُر اشک دانه میکرد»
پدر مجنون که بیتابی پسرش را دید به صرافت افتاد تا از لیلی خواستگاری کند و پیران قبیله هم با او همفکر بودند و جماعت عامری برخواستند و به نجد به خانه لیلی رفتند. پدر لیلی اما موافق وصلت نبود و گفت که فرزند تو «دیوانگیای همی نماید / دیوانه حریف ما نشاید» و تا حالش خوب نشود عروسیای در کار نیست.
عامریان نومید شدند و بازگشتند و سعی کردند که یا مجنون را درمان کنند یا با نصیحت او را از عشق لیلی منصرف کنند.
مجنون از تلخی پند خویشانش دیوانهتر شد و در ادامه از زاری کردن او در عشق لیلی میخوانیم. وقتی شهرت جنون مجنون فراگیر شد و از آن سو مجنون بیشتر و بیشتر آب رفت، پدرش تصمیم گرفت او را به زیارت خانه خدا ببرد.
موسم حج که شد فرزند را در محمل شتر نشاند و پسر را به نزدیک کعبه برد تا به حلقه آن دست بزند و از خدا بخواهد که از عشق رستگاریاش دهد. اما مجنون دستش که به پرده کعبه رسید دعا کرد که «گرچه ز شراب عشق مستم / عاشقتر ازین کنم که هستم ...»
Comments (0)
To leave or reply to comments, please download free Podbean or
No Comments
To leave or reply to comments,
please download free Podbean App.